
یک روز صبح بودا» در بین شاگردانش نشسته بود که مردی به جمع آنان نزدیک شد و پرسید آیا خدا وجود دارد؟ بودا» پاسخ داد: بله، خدا وجود دارد. بعد از ناهار سروکلهی مرد دیگری پیدا شد که پرسید: آیا خدا وجود دارد؟ بودا» پاسخ داد: نه، خدا وجود ندارد. اواخر روز مرد سومی همین سؤال را از بودا» پرسید. پاسخ بودا به او چنین بود: خودت باید این را برای خودت روشن کنی. یکی از شاگردان گفت: استاد این منطقی نیست. شما چطور میتوانید به یک سؤال سه جواب بدهید؟ بودا که به روشنبینی رسیده بود، پاسخ داد: چون آنان سه شخص مختلف بودند و هرکس از راه خودش به خدا میرسد: عدهای با اطمینان، عدهای با انکار و عدهای با تردید.
"پائولو کوئیلو"
درباره این سایت