مردی روستایی تبر خویش گم کرد. بدگمان شد که مگر پسر همسایه یده است و به مراقبت او پرداخت. در رفتار و لحن کلامش همه حالتی عجیب یافت؛ چیزی که گواهی می‌داد که ِ تبر اوست. اندکی بعد، روستایی تبرش را بازیافت، مگر آخرین باری که به آوردن هیمه(هیزم سوختنی) رفته بود، تبر در کوه بر جای مانده بود. چون بار دیگر به مراقبت پسر همسایه پرداخت، در رفتار و کلام او هیچ چیز عجیبی نیافت؛ هیچ چیز گواهی نمی‌داد که تبر اوست! 

 "احمد شاملو" 

داستان کوتاه تهمت

داستان کوتاه راه رسیدن به خدا

داستان سیاره ناشناخته (قسمت دوم)

داستان کوتاه 11:00

داستان بلند سیاره ناشناخته (قسمت اوّل تا سوم)

  ,گواهی ,رفتار ,اوست ,تبر ,همسایه ,به مراقبت ,در رفتار ,رفتار و ,تبر اوست ,پسر همسایه

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

3dschool دانلود فایل bahramieli arshiyandl ولایت آقا علی{علیه السلام} همه چی موجوده کماکان لبخند جزوات ناب دانشجویی wwwblogs مردی تنها وخسته اززمونه